شعر ومتن کردی و فارسی
حلول ماه مبارک رمضان remezan le hemo moslêmanê jîhanê pêîroz پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : hevydar شعر بابا طاهر به زبان کوردی
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : hevydar اصالت زبان و خط کردی از دیدگاه بزرگان دنیا
به ادامه مطلب.............بروید............................ مسئله يافتن ريشه قطعي زبانهاي عالم و ازآن جمله زبان كردي از دير باز تاامروز مورد اختلاف عقيده پژوهشگران بوده است ومي باشد درحاليكه اصولا تلاش براي رسيدن به آبشخور وتبار زبانهاي بشر در اين روز گار نه تنها نتيجه بخش نخواهد بود، بلكه تباه كردن وقت است واساس كل اين معما بر روند حركت طبيعي و قهري زبان هيچگونه تاثيري مثبت ندارد ودرحال حاضر انچه ازنظر علم زبان شناسي مورد انتظار وحائز اهميت است ،بررسي چگونگي وضع موجود زبانهاي عالم است . بنابراين درمورد زبان كردي نيز صرفنظر از پيشينه دور ودراز وتاريخچه كهن آن، به واقعيت انكار ناپذير وعيني وملموس اين زبان درروزگار فعلي بايد توجه نمود كه امروزه زبان كردي باانشعابهاي متنوع آن بالغ بر چهل ميليون نفر در نقاط مختلف عالم گويشور دارد وبعنوان يكي از زبانهاي فعال وزنده دنيا،درمجامع وسازمانهاي جهاني شناخته شده و نام آن ثبت گرديده است. زبانهاي كردي وفارسي ازيك ريشه موسوم به هند واروپايي ميباشند كه وحدت در ريشه دليلي بر لهجه بودن يكي از آنها نيست و حتي اگر بتوان يكي ازآنها را لهجه ديگري ناميد دليل ندارد كه كردي لهجه فارسي باشد وچه بسا اين رابطه ميتواند بالعكس باشد. (استرابون) مورخ باستاني ميگويد: « مادها وپارسها زبان يكديگر رامي فهميدند» ازاين گفته نتايج زير را ميتوان استخراج كرد.
ادامه مطلب ... سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 18:1 :: نويسنده : hevydar نصرالدوله نخستین سلطان کورد
پسران مروان"بن کک ثلاثه" به دست آوردهای دایی خود(بادی) که در بالاترین سطح سیاسی بود، تداوم بخشیدند. برادر بزرگ آنان بنام«ابوعلی حسن بن مروان» در آخرین نبرد دایی خود شرکت نمود. طولی نکشید که زن دیلمی دایی خود را به عقد در آورد و میافارقین و تمامی مناطق حساس و دژها را در آن منطقه به تصرف در آورد.
این خانواده نام"والد ابی علی حسن" با برادران را با خود داشتند، ولی بعضی مواقع فرمانروایی خود را به"دوستکی" ذکر می نمودند. ابو علی حسن چند بار حمدانیان را شکست داد و ابو عبدالله حمدانی را نیز به اسارت گرفت(همان شخصی که بر داییش"باد کوردی"چیره شده بود).
به ادامه مطلب ......................بروید...................... ادامه مطلب ... یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : hevydar کوردهای ایزدی در ارمنستان
از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ارمنستان سیمای متفاوتی به خود گرفته است. برای مثال کردهای ازدی(Ezdi) در سراسر شهرها و روستاهای این کشور پراکنده شده و با مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مختلفی روبرو بوده اند و هم اکنون نیز بحران هویت فزاینده ای را از سر می گذرانند که 20سال پیش، زمانی که این کشور برای اولین بار از سلطه ی اتحادجماهیرشوروی رهایی یافت، آغاز شد.این مساله موضوع مطالعات آکادمیک و انسان شناسانه ی عمده ای در اروپا بوده است، اما کردها خود با این مساله چندان درگیر نشده اند. به ادامه مطلب .............بروید...................... ادامه مطلب ... جمعه 23 تير 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : hevydar ساعت جنايت
در خليج يك كشتيبان را زدند
چهار نفر
لنگر انداخته بودند
دست هاي اش بسته بود مي گريست
چهار چاقو كشيدند جهار نفر زدند ماه آبي در آسمان ويران شد سه ملوان
آن ديگري سر آشپز
جعفر ديوانه، اسماعيل و تايفور شاشي
رفيق پانزده ساله ي مقتول
چهار چاقو كشيدند
جهار نفر زدند
يك قايقچي كور جنايت را ديد
من ديدم، گوش هايم ديد
كشتي خشمگين مثل حيوان هار فرياد
مي زد
هيچ كدامتان آنجا نبوديد
لنگر انداخته بود
دست هاي اش بسته بود مي گريست
اشك هايش را شماردم سيزده قطره
شماردم و دشنام دادم
شفق مثل نبض مي زد
سرخوش بودم در "كاسيم پاشا"
هيچ كدامتان آنجا نبوديد
در خليج يك كشتيبان را زدند
چهار نفر
پليس در جستجوي قاتل ها بود
جعفر ديوانه، اسماعيل و تايفور شاشي
جنايت را گردن گرفتند
سرخوش بودم در كاسيم پاشا
كشتيبان را آنها كشتند
من نكشتم
يك قايقچي كور جنايت را ديد
اگر من مي كشتم
خودم را مي كشتم .
سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 14:33 :: نويسنده : hevydar احمد كايا اسطوره موسیقی
احمد كايا خواننده ی شهير تركيه در سال ۱۹۵۷ در شهر مالاتيای تركيه به دنيا آمد . زمانی كه نوجوانی بيش نبود به خاطر شرايط دشوار زندگی پدر ، به همراه خانواده به شهر استانبول نقل مكان كردند . پدر او كه قبلا در يك كارخانه نساجی كار ميكرد در استانبول در نمايشگاهی به پادوئی مشغول شد . خود در وصف اين وضعيت ميگفت""هر روز كه از مدرسه به سوی خانه مي رفتم پدر را ميديدم كه مشغول شستشوی اتومبيل است و همه گاه پيش خود ميگفتم هنگامی كه بزرگ شدم برای پدر نمايشگاهی خواهم خريد تا ارباب خود باشد . "" اما اين رويائی بيش نبود چرا كه اندكی بعد پدر با مرگ خود ، خانواده را تنها گذاشت . او كه كوچكترين عضو خانواده بود در شرايط بسيار دشوار و سخت گذران زندگی ميكرد . خود ميگفت ""روزهائی بود حتی قادر به تهيه بليط برای استفاده از اتوبوس شهری نبودم ."" دوران جوانی كايا برابر شد با كودتای ﴿ كنان اورن ﴾ و خفقان شديدی كه بر فضای سياسی جامعه تركيه تحميل گرديد . او كه به شدت مخالف وضع موجود بود در سال ۱۹۸۵ به كمك دوستان خود آلبومی از ترانه هايش را منتشر كرد كه به گفته اش هيچ اميدی به استقبال آن از طرف مردم نداشت و تنها در پی آن بود كه بوسيله ی ترانه هايش اعتراض خود را را به شرايط حاكم اعلام دارد . چند روز پس از عرضه آلبوم ماموران قضايی تركيه كاست او را به دليل وجود چند ترانه ی سياسی جمع آوری نمودند . پس از اعتراض فراوان ، در نهايت فروش كاست او آزاد اعلام شد . همين فعل و انفعالات سبب شهرت نام كايا گشت و كاست او با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد. آلبوم دوم او ترانه ی شفق نام داشت . وجود شعری به همين نام از ﴿ اولكو تامر ﴾ كه به دليل داشتن افكار سياسی در انتظار اعدام بود ، موجب آوازه ی هر چه بيشتر كايا شد. اما كايا در سال ۱۹۸۷ در پی آشنايی با ﴿ يوسف هايال اوغلو ﴾ فصل جديدی را در زندگی هنری خود آغاز كرد . آلبوم بپا ميخيزيم كه بيشتر شعرهايش از هايال اوغلو بود در شرايط انسداد شديد سياسی تركيه ، او را در زمره ی خوانندگان برتر و معترض تركيه قرار داد . كايا در تمام سالهای خوانندگی با شعرای بزرگ تركيه همكاری كرد . علاوه بر هايال اوغلو ، بزرگانی همچون ﴿آتيلا ايلهان ﴾ و ﴿ اورهان كوتال﴾ از جمله شعرائی بودند كه كايا از شعرهای آنها استفاده ميكرد . لقب كايا "دموكرات خسته "بود كه برگرفته از كاستی به همين نام از او بود . حضور او در هر مكانی مشكلاتی را بوجود می آورد چرا كه با سخنانش مخالفان آزادی در تركيه را آزار ميداد . به همين جهت ، كايا سالها از اجرای كنسرت در داخل تركيه محروم شده بود . خود می گفت كاری خواهد كرد كه هيچ گاه از ذهن مخالفانش پاك نگردد و همه گاه آنها را خواهد آزرد . يك بار در برنامه ای تلوزيونی اعلام كرد كفن خويش را هر زمان با خود حمل می كند و هر لحظه آماده ی مرگ در راه آزادی ست. كايا در سال ۹۸ در مراسم اهدای جايزه ی سال به برترينهای تركيه ﴿ جوايز انجمن روزنامه نگاران ﴾ اعلام كرد كه در آلبوم جديد خود ترانه ای كردی اجرا خواهد كرد و سپس كانالهای رسانه ای تركيه را تهديد كرد كه در صورت عدم پخش كليپ آن ، بايد پاسخگوی مردم باشند . همين مساله موجب گرديد كه مخالفان كردهای تركيه كه همان ملی گرايان افراطی آن كشور بودند ، اعتراض وسيعی به او نمايند . به دليل وقوع درگيری هايی در آن مراسم ، روز بعد دادگاه امنيتی تركيه كايا را احضار نموده و بازداشت كرد . ساعاتی بعد ، پس از اعتراض وكلای كايا ، او را به قرار وثيقه آزاد كردند چند ماه بعد از اين ماجرا ، كايا به قصد برگذاری كنسرت راهی فرانسه شد و به دليل جو نامناسب تركيه بر اثر غوغای رسانه های گروهی بر عليه اش ، تصميم به اقامت در آن كشور گرفت . او به كمك همسر ﴿ فرانسوا ميتران ﴾ رئيس جمهور فقيد فرانسه ، توانست اقامتی يكساله دريافت كند . در همين حال كايا در دادگاه تركيه به ده سال حبس بصورت غيابی محكوم گرديد . چند ماه پس از اين وقايع ، در صبحگاه ۱۶ نوامبر ۱۹۹۹ در سن ۴۲ سالگی به سبب حمله قلبی در شهر پاريس ديده از جهان فرو بست كايا در مجموع ۲۱ آلبوم از ترانه هايش به يادگار گذاشته است كه ۱۹ كاست قبل از مرگ و ۲ كاست بعدی پس از مرگش به كوشش همسر وفادارش منتشر شده است . معروفترين آلبوم او ﴿ ترانه هايم برای كوه ها ﴾ منتشر شده به سال ۹۴ نام دارد كه بيش از ۵/۱ ميليون كاست فروش كرد و جز پر فروشترين آلبومهای تاريخ موسيقی تركيه است . معروفترين اثر او ﴿ با گريه هايمان ﴾ از همين آلبوم است كه موافقان و حتی مخالفانش را به تحسين واداشت . شعر ترانه های او در قالب سبك ﴿ پروتست ﴾ ارائه شده و بدين سبب او را بنيانگذار سبك پروتست در تركيه ميدانند . آنچنان كه از لحاظ موزيك او را پايه گذار سبك موسيقی آزاد در تركيه می خوانند. رك گويی و جرات فراوان از مشخصه های بارز كايا بود . خود ميگفت كه هميشه بر لبه پرتگاه قدم ميدارد و از اين كار نيز هيچ ابائی ندارد . آرامگاه او در گورستان ﴿ پرلاشز﴾ پاريس واقع است . همسر او با بازگرداندن جنازه اش به تركيه مخالفت نمود و اعلام كرد كه تركيه شايستگی آن را ندارد كه مرد بزرگی چون او در خاك آن دفن گردد . شعار كايا احترام به عقيده و آزادی انديشه بود و عمر خود را نيز در اين راه نثار كرد . تاريخ تركيه ، كايا را بخاطر تاثيری كه بر موسيقی و فضای سياسی بر گرفته از آن گذاشت هرگز فراموش نخواهد كرد. و ترجمه ی قسمتی از اثر جاودان احمد كايا با عنوان ﴿ با غرور به جهان مينگرم ﴾ : ............... بيا تا بگويم از خورشيد درخشان خورشيد مردم قهرمان و از كار افتاده كه خاك با شهوت پايان ناپذيری به درونش ريخته است، اكنون گرم گرم ، اكنون خاموش ناپذير ، اكنون پر از ميوه های رسيده ، باغچه های بهاری خود را بر دنيا می گستراند ، و لبان معشوقه های زيبا روی ، ما را به عشق و مبارزه فرا می خواند ، نه بخاطر رسيدن كارد به استخوان ، نه بخاطر شليك تيری از كمان ، بلكه به خاطر پايان سلطنت بزرگان ، پايان ظلم ، به آرزوی روزهای روشن به اميد جهانی نو ، و صورتهايی كه حيثيت جسورانه ای دارند ، و جهانی كه همه را با ايمانشان به مبازه ميطلبد ، جهانی كه در برابر امپرياليسم ايستاده است ، و جوانان مبارزی كه با خنده به سوی مرگ ميشتابند. خروشان باد پرچم عظمشان ، روشن باد دل خسته مادرم كه با كينه ، به مبازه برخاسته است، دهان پر دردی كه دندانهايش فرو ريخته است ، وچشمانی كه آماده گريستن است ، و صبر بينهايتش كه كوه ها را ذوب ميكند ، و رحمتش ، يعنی انسانيت به تمام معنا . شسته شود ، پاك گردد در ميان نهرهای زلال و پايان پذيرد معاش سخت و طاقت فرسا ، پايان پذيرد نان گرم و پياز . عهد كرديم ، وفا كرديم ، سر داديم . دوستان ، آنكه مرده ، مرده است ، و ای دشمنان ، آنكه زنده است ادامه خواهد داد .
سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : hevydar پیرانشهر یکی از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی و مرکز شهرستان پیرانشهردر شمالغربی ایران است.پیرانشهر ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﻴت فرﻫﻨگی و ﺗﻘﺴﻴﻢﺑﻨﺪی ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﺮدﺳﺘﺎن، ﺟﺰء ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻜﺮﻳﺎن میﺑﺎﺷﺪ. پیرانشهر گواهینامه بین المللی شهر سالم را به عنوان پاکترین و سالمترین شهر ایران و یکی از هزار شهر پاک و سالم جهان دریافت کردهاست. پیرانشهر یک شهر بزرگ تجاری و اقتصادی است و دارای مجتمعهای تجاری زیاده بوده که دراین زمینه نیز گردشگران زیادی را به خود جذب کردهاست. روزانه پنج هزار مسافر و گردشگر وارد پيرانشهر مي شوند.پیرانشهر قابلیت تبدیل شدن به منطقه آزاد تجاری را دارد. تصاویری از طبیعت گردشگری پیرانشهر:
به ادامه مطلب .......بروید................... ادامه مطلب ... یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : hevydar مستوره کردستانی، نادره دوران
"مستوره کردستانی، آن نادرهی روزگار، شاعری نازک خیال، ادیبی توانا، مورخی چیره دست و محقق و متشرعی عفیف و پاکدامن، به گفتهی بسیاری از شرق شناسان، در روزگار خویش یگانه زنی بود که به نگاشتن و تدوین کتاب تاریخ همت گماشت. تنها زنی بود در جهان اسلام که کتاب شرعیات را برای بانوان به رشته تحریر درآورد". به زیر مقنعه، مرا سری است، لایق افسر ولی چه سود که دوران نمود خوار چینم به معشر نسوان، در سپاس و حمد خدا را همی سزد که بگویم منم که فخر زمینم ماه شرف خان کردستان متخلص به «مستوره کردستانی» دختر ابولحسن بیگ فرزند محمدآقای ناظر در سال 1804 در شهر سنندج دیده به جهان گشود. به ادامه مطلب.................بروید............. ادامه مطلب ... شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 11:32 :: نويسنده : hevydar
Mêrê keçelMêrekî keçel carekê به ادامه مطلب ..........بروید.............. ادامه مطلب ... چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : hevydar Dibistan Dibistan pirr xweþik e, Em hemî jê hez dikin. Kamûran Bedirxan
Dibistan Osman SEBRÎ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 12:10 :: نويسنده : hevydar محمد اوزون (کوردها زنده هستند)
محمد اوزون نویسنده و رماننویس کرد است. وی در سال ۱۹۵۳ میلادی در سیورک در جنوب شرقی ترکیه زاده شد. اگرچه زبان کردی در فاصله ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ در ترکیه ممنوع بود ولی او نوشتن به زبان مادری خویش را آغاز نمود. از سال ۱۹۷۷ تا کنون وی به عنوان یک پناهنده سیاسی در کشور سوئد زندگی میکند. به عنوان یک نویسنده ، او سهم بزرگی در شکل گیری و ایجاد زبان ادبی مدرن کردی داشت و رسم سنتی داستان سرایی کردی را احیا کرده است. از سال 1977 تا سال 2005 او به صورت تبعید به عنوان پناهنده سیاسی در سوئد زندگی کرد.در طی این مدت در اسکاندیناوی ، او یک نویسنده رسما با کتابها و تالیفات بسیار شد و تعداد زیادی رمان و مقاله به زبان کردی نوشت، که او را عضو بنیان گذارزبان و ادبیات مدرن کردی به لهجه کورمانجی کرد. در ماه ژوئن سال 2005 او به استانبول ترکیه برگشت او عضو کلوب "اهل قلم " و انجمن نویسندگان سوئد است. در ماه مه سال 2006 اعلام شد که محمد اوزون مبتلا به بیماری سرطان است. بعد از معالجه در کارولیسکا یا بیمارستان دانشگاه کارولیسکای استکهلم ، در سوئد ، او دوباره به ترکیه برگشت و در حال حاضر تحت معالجه در دیاربکر اقامت دارد. کارها او هفت رمان در زبان کردی چاپ ومنتشر کرده است. بعد ا او مجموعه قوانین شعر و نثر ادبیات کردی را اصلاح و ویرایش کرد که در نوع خود اولین مورد بود. موفقیت مهم و حساس او با رمان " در سایه آخرین عشق" (Siya Evînê)بدست آمد. داستان افسانه شده در سال 1920 ، که اندیشمندان کرد نتوانستند درباره مبارزه و تلاش او بخاطر عشق او به یک زن ووظیفه او برای مبارزه با جمهوری جدید التاسیس ترکیه تمایز قائل شوند. در سال 1990 رمانهای او به زبانهای اروپایی ترجمه شد.دوتا از کتابهای او در زبان سوئدی چاپ شد ، و مجموعه ای از مقالات توصیفی اوGranatäppelblomning'(گل انار) و رمان 'I skuggan av en förlorad kärlek( درسایه آخرین عشق) هم به زبان سوئدی ترجمه شدند.با همکاری با مادلین گرایو ، همچنین او مجموعه قوانین شعر ونثر بین المللی را منتشر کرد، Världen i Sverigeجهان به زبان سوئدی، درباره یک پیشقدم مجموعه قوانین شعر ونثرکه در سوئد زاده نشده بود اما در آن کشور زندگی کرده و کار نویسندگی را انجام داده بود. او همچنین اثرات خود را در انستیتوی کردی پاریس ، به لهجه کورمانجی چاپ و منتشر می کند . او بخاطر کار جدید و نوی خود در داستان سرایی سنتی هم به سبک جدید و هم در سبک قدیمی شد و برای ماجراها و مشکلات زندگی اخلاقی خود و اعتقاد بی پروا و نیرومند خود به قدرت کلمه در سال 2001 برنده جایزه Torgny Segerstedt شده است. تلاش و تحقیق برای حفظ زبان مادری محمد اوزن چندین بار به علت فعالیت های خود در زمینه ادبیات کردی در ترکیه بازداشت شده است. او در 21 ماه مارس سال 1976 به علت ویرایش مجله کردی- ترکی بازداشت شد و به عنوان جدایی خواه محکوم شد و در زندان مرکزی آنکارا زندانی شد. در طی دوره بازجویی و محاکمه خود در تابستان سال 1976 ، او سعی کرد موجودیت کردها و زبان کردی را ثابت کند. بیانیه دادستان حاکی از آن بود که کردها و فرم زبان کردی وجود ندارد. اگرچه با این ادعای خود برخلاف رای دادستانی به عنوان جدایی خواه تلقی شد و به مجازات محکوم شد. او به هشت ماه زندان محکوم شد. بعد از آزادی از زندان او هنو تحت محکومیت برای مسئولیت و نقش خود در ویرایش مجله ای که قبلا ذکر شد ، قرار داشت و در نتیجه او پناهندگی را انتخاب کرد و در سال 1977 به سوئد رفت مقررات اعمال شده و قانونی درآن زمان بازگشت او را به سرزمین مادی ترکیه غیر ممکن نمود. در نتیجه ، در سال 1981 با تصمیم دولت نظامی وقت ترکیه و همانند بسیاری از اندیشمندان و متفکران ترک و کرد ، او ملیت خود را ترک کرد. او کار تحقیق زبانشناسی را در استکهلم دوباره شروع کرد و کمکهای مالی از طرف دولت سوئد دریافت کرد. برای جمع آوری لغات وواژه ها و فولکلورو فرهنگ خود او رهبر کردهای عراق را در دره کوههای مرکز شورش عراق ملاقات کرد که تا عصر در کلبه ای به شنیدن اشعار کردی و گوش کردن به داستانهای داستا سرایان در نور چراغ نفت سوز پرداخت.او برای این الفبای عربی را یاد گرفت تا بتواند اشعار کردی قرنهای شانزدهم و هفدهم را بخواند. بعدا او چند نسخه کمیاب از مجلات چاپ شده توسط پناهندگان کرد را دریافت کرد. ماجراهای مریض گونه و مرگ آور و کشنده این پیشگامان در اساس و بنیه دو رمان او ، درباره مبارزات کردها در طی سالها و دهه ها در همه اثرها و داستانهای او ، قرار دارد. او همچنین هیئت ویرایش اندیشمندان و متفکران ، که به کردها کمک مالی می کردند تا به اروپا پرواز کنند تا این لغات وواژه های مبهم و ناشناخته رابرای جهانیان روشن کنند. بعد از زندگی به عنوان پناهنده برای سالیان متمادی ، او به ترکیه برگشت تا درباره ادبیات کردی ، هفت کتاب خود ، شش تا به زبان کردی و یکی به زبان ترکی که توسط دادخواست شماره 39/2000 چهارمین دادگاه امنیتی ایالتی دیار بکر در ماه فوریه سال 2000 ممنوع شده بود. مقالات
یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : hevydar نگاهی به زندگی طاهر توفیق هنرمند جاویدان کرد
طاهر توفیق فردی باعزت، بذله گو و نکته دان بود. هیچ گاه هنرش را فدای پول و مادیات نکرد و ترانه هایش را بر حسب میل و علاقه خود خوانده است. خودش می گفت: در زندگی ام هیچ کس را نرنجانده ام. بعدازظهر یکی از روزهای پاییزی سال 1945 بود که در چایخانه پسرعمویم محمد عبدالله (حهمه گهمحان) برای اولین بار صدای طاهر توفیق را شنیدم که از رادیوی کردی بغداد پخش می شد و ترانهی (کراس زهردێ) را می خواند. از همان موقع عاشق صدای زیبایش شدم. ماموستا طاهر توفیق در یک یک مصاحبه رادیویی در مورد خودش می گوید:"من طاهر توفیق پسر عبدالرحمن حمدی شیخانی هستم و در سال "تهیاران"که برابر با سال 1923- 1922 است، در محله بفریقند شهر کویه متولد شدم"...
به ادامه مطلب ......................بروید......... ادامه مطلب ... شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : hevydar هویت کوردی
در “هویت کردی” صحبت از یک فرد خاص کرد نیست بلکه صحبت از یک “هویت جمعی کردی” یا هویت تاریخی، هویت فرهنگی و هویت سیاسی است. پس آن چیزی که مورد نظر می تواند باشد “هویت جمعی” است. در شناخت هویت جمعی کردی باید به این نکته توجه داشته باشیم که خود این هویت یا هر هویت ملی یا جمعی دیگر، می تواند یک”من فاعلی” و یک “من منفعل” داشته باشد. باید دید “من فاعلی” و “من منفعل” این هویت کجاست؟ بدون تردید،”من منفعل” آن متغیر است. “من منفعل جمعی” نیز متغیر و تحت تاثیر زمینه ها و نیازهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است اما این نمی تواند نافی”من فاعلی” یا “وجه ثابت” باشد. همان گونه که گفته شد در انسان، یک”من فاعلی” وجود دارد که من فعال، من خلاق و من نمادین است. در جمع،”من فعال” وجود دارد که بیانگر “ما ی خلاق”، نمادین و فرهنگی است. باید آن ”ما” را که در هر شرایطی خود را نشان می دهد و در تقابل با شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در نهایت هویت را تشکیل می دهد شناخت. بنابراین هویت، “یک بخش ثابت” و “یک بخش متحول” دارد پس باید دانست که این “من فعال” یا “من ملی” کجاست و کجا باید آن را جستجو کرد. در بحث های روان شناسی، “من فردی” انسان را در درون و در نیروهای بالقوه ی آن و در جنبه های نمادینش می توان یافت. انسان موجودی است که با نماد سروکار دارد و نمادین است بنابراین کرد باید”من ملی” و “من جمعی” خود را در فرهنگ ببیند زیرا فرهنگ به تعبیری به معنای”نماد” است. ما باید این “من” یا”ما” ی جمعی خود را در نمادهای خود ببینیم. در این نمادها هم باید یک اولویت بندی به عمل آورد. برخی از آنها بر برخی دیگر تقدم دارند. اگر برای تعریف مفهوم فرهنگ به”معرفت مشترک”(Shared Knowledge) و به مولفه های گوناگون اشاره کنیم این مولفه ها لایه های متفاوت فرهنگ را تشکیل می دهند. نخستین لایه، لایه ی فکر، بینش، جهان بینی و باور است. این ها لایه های زیرین فرهنگ محسوب می شوند. لایه ی دوم، لایه ی ارزش هاست. پس آنچه از سنخ ارزش هاست و ملاک های داوری ما نسبت به خوب، بد، زشت و زیباست، لایه ی دوم را تشکیل می دهد. لایه ی بعدی، لایه الگوهای رفتاری و هنجارهاست و آخرین لایه، لایه نمادهاست که به معنای نمادهای کلامی(زبان نوشتاری و زبان گفتاری)وغیرکلامی(هنر، موسیقی، معماری و…) است. با توجه به آنچه گفته شد می توان گفت هویت کردی، یک انگاره فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و حاصل یک روند زمانی است که بازتاب “خودآگاهی اجتماعی” به نام “ملت کرد” می تواند باشد. در کنار این انگاره ی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، هویت کردی یک انگاره ی جغرافیایی و تاریخی نیز هست. هویت دینی بیانگر رابطه ی “انسانی-الوهی” در پاسخ به پرسش های بنیادین انسان چون”من کیستم؟” و “به کجا تعلق دارم؟” در بسته ی “خود و آفرینش”و به عبارتی مجموعه ویژه گی ها و مشخصات بنیادین همسان است که به رسایی و روانی، بر ماهیت رابطه ی”انسانی-الوهی” اشاره و بر اساس پذیرش چارچوبه های هر دین، در یک ظرف مکانی و زمانی مشخص، گروه ها و افراد را از “دیگری دینی” متمایز می سازد. هویت دینی بر اساس آنچه گفته شد وجه متحول شونده هویت و تحت تاثیر نیازهای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی است. هویت دینی همچنین در کنار رفتار و اندیشه عقلانی، حامل احساس و ارزش نیز هست و وجه تمایز ادیان گوناگون از یکدیگر، نوع نگاه آنها به خرد، ارزش و احساس و رتبه بندی آنها در چارچوب دین تعریف شده است. هویت دینی در کردستان را نیز به تبع می توان عنصر متحول هویت، امر غیر ذاتی و تقریبا قراردادی و متکی به شرایط(اقتضائات مکانی و اقتضائات زمانی) دانست. نکته ی مهمی که نباید از توجه به آن کوتاهی کرد عدم تباین میان هویت ملی و هویت دینی نزد انسان ها به صورت عام و کردها به ویژه است. بر اساس”اصل هویت های چندگانه”، معمولا افراد و گروه های مختلف اجتماعی، الزاما به یک هویت وابسته نیستند و می توانند هویت های مختلفی را پذیرفته باشند مانند هویت قومی، هویت دینی، هویت زبانی، هویت ملی، هویت جنسیتی و… اتفاقا هنر هویت این است که از میان هویت های به ظاهر چندگانه، وجوه مشترک خود را که مبتنی بر “اصالت هدف” است خواهد یافت. جمعه 9 تير 1391برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : hevydar
Feqiyê Teyran Feqiyê Teyran li gundê Miksê yê ko girêdayiyê Colemêrg (Hekarî) ye ji dayîk bûye. Lê Mikis an jî miks, nuha girêdayiyê Wanê ye. Navê Feqiyê Teyran yê rastî jî, weka di çarînê de gotîye "Mihemed" (Mîr Mihemed) e. Feqî di helbestek xwe de jî navlêka xwe "Mîr Mihê" danîye. Ew bi xwe ji malbatek eşîrîye. Bavkalê wî ji Dewleta Osmaniyan fermana mîrî yê girtine. Di diroka wêjaya kurdi de cihekî bêhempa digire. Helbestvan, destan-nivîs û çîrok nivîskekî mezin e. Kurê mirekî kurd yê ku di salên 1590-1660’an de jiyaye. Berhemên nivîskar wek Şêxê Senan, Qiseya Bersiyayî û Qewla Hespê Reş e. Her wiha di nav nivîskarên kurd de cara ewil pexşan nivîsiye (Ber Sîs) Feqiyê Teyran perwerdeya medreseyê girtiye. Kesekî xwenda û zana ye. Di dema wi de axa Kurdistan û rojhilatê medreseyên olî hebû ne. Di van medreseyan de agahiyên olî, dersên zimên û wêjeyê hatine dayîn. Bi navê “feqî” peyva ilm û şagirtiyê ya “teyrê” ji berhema bi navê mentiq et-teyrê têt in. Ev berhema ku pir tê zanin a Ferideddin Attar e. Wateya wê axafitina çûka ye. Feqî hem ji aliyê şêwaza helbestnivîsê hem jî ji aliyê ramanî ve tesîr ji Ferîdeddîn Atarî girtiye. Mewlana ji tesîr ji ferasate tesewufî ya Ferîdeddîn Atarî girtiye. Feqî di wêjeya kurdî de helbestvaneki girîng yê ku li ser xweza, evîn û tesewûfî nivîsiye. Di nava gel de baş tê nasîn. Navê wî yê ku herî zêde tê zanîn Feqiyê Teyran e. Lê em dizanin ku di berhemên xwe de bi navên wek Feqê Tera, Feqiyê Gerok, Miski, Xoce, Mîr Mihê, Mim û hê ji bi kar aniye. Navê wî yê rastîn Muhammed e. Li gorî lêkolînan dibe ku Feqî ji malbateke mîran be. Tirbeya wî hê jî ji navçeya Miksê ya Wanê ye. Celadet Alî Bedîrxan derheqê Feqiyê TeyranMelayê Jaba di heqê Feqehê Teyran de gotiye: "Şahirê siyê Feqiyê Teyran e ko navê wî Mihemed e. Eslê wî ji qesaba Miksê ye, welatê hekariyan e. Di tarîxa heft sed û diwê peyda bûye. »Hikayeta Şêxê Senhanî« û »Qiseya Bersîsayî« jî mewzûn gotiye û »Qewlê hespê reş« jî wisanî mewzûn gotiye û zehf beyt û eşhar jî qewî mileme û rengîn gotine. Û navê wî jî di şihrê da »Mîm û Hey« e, û miqdarê heftê û pênc salan emir kiriye û di tarîxa heft sed û heftê û heft da merhûm bûye û li Miksê jî medfûn e ". Yê ko ev nisxe nivîsandiye di dawiya wê de bi erebî gotiye: »Qesîda wesfê şêxê senhanî ya ko Mîr Mihemed nezim kiriye temam bûye, Ev mîr Mihemed bi navê Feqehê Teyran meşhûr e« . Li gora vê şerhê Feqehê Teyran mîr bû û navê wî Mihemed bû. Lê mîrê kîjan welatî? Heye ko ji mîrekên Miksê bi xwe bû. Ji eserên Feqeh min ji »Wesfê şêxê senhanî« pê ve tu jî ne dîtine. Ji xwe esera »Qiseya Bersîsayî« bi guhê min ve jî ne bûye. Min navê »Qewlê hespê reş« bihîstiye. Bawer bikin jê re »Hikayeta hespê reş« jî dibêjin. Min hin xezel û qesîdeyên wî ên peregende jî dîtine. Dibêjin ko Feqehê Teyran şagirtê Melayê Cizerî bû û li ber destên wî xwendiye. Feqeh di wefata Melê de jê re mersiyeyek jî gotiye û li tarîxa wefata Melê tê de bi ebcedê işaret kiriye. Ew mersiye bi destê min keti bû lê di dema nivîsandina vê bendê de ne bi min re ye. Lê qenc tête bîra min ko Feqeh di mersiya xwe de dibêje »Heft eyn û lam ji hev bûn cida, şîn û girî dîsa tê da« . Heke mirov ev pirsên ha bi hisabê ebcedê hel kir bawer bikin tarîxa wefata Melê jê xuya bike. Dîsan ji wê qesîdê tête zanîn ko Melayê Cizerî ji gundê Hêşetê ye. Ji ber ko Feqeh dibeje: Îro werin, lazim werin, cîran û xelkê Hêşetê. Herçî »eyn û lam« Feqeh qala van her du tîpan di »Wesfê şêxê senhanî« de jî kiriye û gotiye:
[1] Feqeh qala nefsa xwe bi xwe dike. Herwekî me got Feqeh ji welatê Miksê ye. Lê gelek li Cizîra Botan maye û tê de xwendiye. Gelo leqeba Feqehê Teyran çawan bi vî şahirî ve bûye. Dibêjin ko Feqeh bi zimanê teyran dizanî bû ji lewre navê Feqehê Teyran lê kirine. Di vê babetê de min ji şêx Evdirehmanê Garisî çîroka jêrîn bihîstiye. Feqehê Teyran diçû Cizîrê. Bi rê ve rastî keşekî hat; pev re hevaltî kirin. Midekî çûn, westiyan, xwe dan ber siha darekê. Bihna xwe didan. Du çûk hatin û veniştin ser darê. Çûk pev re diştexilîn û Feqeh dikenî. Keşê ji Feqeh pirsî û got ê: Ma tu çire dikenî? Feqeh got: Ev adeta me ye, em feqeh holê dikenin. Keşe: Divêt jê re sebebek hebe, mirov bê sebeb nakene. Feqeh: Xebera te ye, lê heke min ji te re got, ditirsim tu bêbextiyê li min bikî û belakê bînî serê min. Keşe soz da yê ko nabêje tukesî. Feqeh rabû mesela xwe jê re qise kir û got: – Ez bi zimanê teyran dizanim. Tu van çûkên ser darê dibînî, yekî ji ê din re dibêje, ev feqehê ha diçe Cizîre, lê nizane ko li Cizîrê serê wî dê bête êşandin. Keşe deyn ne kir. Her diwan da xwe û ji nû ve bi rê ketin. Gava gehiştin Cizîrê Feqeh çû Medresa Sor, keşe çû Westaniyê. Li Westaniyê xelk giha bûn hev û wek mirovine ko li tiştekî digerin diçûn, dihatin û li erdê fedikirîn û dipeyivîn. Keşê sehîtî kir û zanî ko remildarekî gotiye ko di erdê Westaniyê de xezîneyek heye, lê nikari bû cihê wê şanî bide. Mîrê Cizîrê jî li xezînê digere. Vê carê, keşe kenî û çû nik mîr; mesela feqeh û çûkan jê re got. Mîr şande pey feqeh. Feqeh gote mîr; belê ezê xezînê derînim, lê para xwe jê dixwazin. Mîr jî şertê Feqeh pejirand, yanî qebûl kir. Feqeh jî çû hinek zad anî û reşand nava Westaniyê, û xwe li paş kevirekî veşart. Teyr hatin ser zad, zad xwarin û bi hev re ştexilîn. Teyrekî ji yekî dîtir pirsî: – Ma kê ev zad reşandiye vê derê? Feqeh zivirî medresê û nivist. Sibe zû rabû çû Westaniyê û piştî ko kevirê xwe nas kir berê xwe da mala mîr û gote wî: Feqeh got: Beramberê serê keşê bidin min. Mîr got: Serê keşê bi laşê wî ve ye, em çawan beramberê wî bidin te. Feqeh got: Rahet e, serê keşê ji laşê wî vekin. Anîn serê keşê jê vekirin û danîn ser şehînê û li milê din hêdî hêdî zêrên xezînê êxistin, hetanî ko zêr temam bûn. Zêr beramberê serê keşê ne hatin. Mîr enirî û gote feqeh: Te zanî bû ko serê keşê hinde giran e, ji lewre te ev şert bi min re kir. Feqeh deyn ne kir, zêr ji şehînê rakirin û çend kulm ax avêtine şûnê. Milê axê daket, serê keşê rabû. Hingê Feqeh berê xwe da mîr û got ê: – Mîr im, min zêr navêt, zêr ji te re divêtin, tu ko xwedî xulam û mêvan î. Mexseda min ew bû ko ez şanî we bidim ji serê insên girantir ax heye, û insan bi tenê bi axê têr dibe. Ev her sê şahirên ha yanî Elî Herîrî, Melayê cizerî û Feqehê Teyran bivê nevê beriya Ehmedê Xanî ne. Ji ber ko Xanî qala wan dike û dibêje:
Ezê niha hin şihrên Feqehê Teyran bidim zanîn. Ji Wesfê şexê senhanî:
Ji qesîdeke wî:
منبع: از ویکی پدیا سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : hevydar عکسهای از کوردهای قدیم کوردها جلو فرهنگ و تمدن جهان هستند.
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : hevydar اعداد کردی ژماران کوردی يه ک= ۱ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 12:20 :: نويسنده : hevydar
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
||||||
|